با توجه به گفته های اخیر مسئولان و به رغم چشم‌داشتی که به سهام دو خودروساز بزرگ کشور دارند به نظر می رسد حاکمیت چاره ای جز واگذاری سهام سایپا و ایران خودرو نخواهد داشت. در این میان باید دید که کدام راه برای آینده این صنعت و مصرف کنندگان بهتر است؛ تلاش برای رفع تحریم ها یا چینی سازی کامل خودروسازی؟

روند خصوصی سازی دو خودروساز بزرگ کشور به کندی پیش می رود. هر چند با توجه به جایگاه آن‌ها در کلاس خودروهای به ظاهر«اقتصادی»، قدرت تأثیرگذاری در بازار و همچنین استفاده ابزاری برای اشتغال‌زایی کاذب و برخی شایعات در خصوص انتصاب های سیاسی، تمایل چندانی به خروج از جاده مخصوص دیده نمی شود، اما دیر یا زود با اتمام پروسه قیمت گذاری و اصلاح ساختار و فروش با چهار برابر قیمت، در هر صورت دولت باید سهام خود را واگذار کند و از این صنعت خارج شود و به گفته مقام معظم رهبری نظارت کند نه دخالت.

آیا راه های دیگری نیز وجود دارد؟

پرسش این است که این واگذاری و خروج در وضعیت فعلی انجام شود؟ یا این‌که راه های دیگری هم برای فروش سهام دو خودروساز کشور وجود دارد؟ آیا باید در شرایطی که صفر تا ۱۰۰ این صنعت چینی شده است غول های جاده مخصوص را به بخش خصوصی سپرد؟ یا کاری کرد که امکان ورود خودروسازان غیر چینی به کشور باز شود؟ به بیان ساده تر خصوصی سازی و خروج دولت از این صنعت باید با سلطه کامل چینی ها به پایان برسد یا امکان دست یابی به تحریم ها و تراشیدن رقیب امکان پذیر است.

در این میان با توجه به شرایط فعلی و رابطه سرد و قطع شده ایران با بسیاری از کشورهای صاحب صنعت و پرتنش شدن منطقه این پرسش نیز پیش می آید که اصلاً آیا راهی برای دست یابی به توافق دوباره وجود دارد؟ به خصوص این‌که سخن‌گوی وزارت امور خارجه، تأکید کرده است: «با توافق طرفین در نشست قبلی در آذرماه در ژنو، بر سر دور دیگری از گفت‌وگوها تفاهم شد. این‌ها گفت‌و‌گوست و مذاکره نیست. موضوع هسته‌ای، یکی از این موضوعات است. تاریخ مشخص شده است و احتمالاً هفته آخر دی‌ماه برگزار خواهد شد. همچنین به گفته وی، ما هیچ‌گاه میز مذاکره را ترک نکردیم و همواره مقید به ادامه مذاکرات با همه طرف‌ها بودیم؛ اگر احترام متقابل و شناسایی متقابل منافع وجود داشته باشد، منعی برای مذاکرات نداریم.»

در مقابل باید این پرسش را نیز مطرح کرد که آیا ارتباط فعلی خودروسازان با تولیدکنندگان چینی ارزش افزوده ای برای مردم داشته است؟ همچنین با توجه به دیدگاه طرفین نسبت به هم و تخاصمی که علیه کشور وجود دارد، نمی توان به دست یابی به توافق در کوتاه مدت امیدوار بود؟ آیا نمی توان ریشه این تقابل را خشکاند و برای بهبود اوضاع اقتصادی کشور و بهتر شدن شرایط زندگی و معیشت مردم از دیدگاه دیگر و مبتنی بر منافع بلندمدت ملی به قضیه نگاه کرد؟در این میان بازخوانی تجربه ویتنام به نظر می تواند مفید باشد.

شراکت بعد از کشتار میلیونی

ویتنام و آمریکا سال‌های زیادی درگیر یک جنگ فرسایشی با هزینه مالی و جانی بسیار بودند که در پایان ۵۸ هزار کشته برای آمریکا و یک میلیون و ۱۰۰ هزار کشته برای ویتنام دربر داشت، اما حدود دو دهه بعد از جنگ، روابط دو کشور عادی شد و از سال ۲۰۱۳ دو کشور به شرکای تجاری هم تبدیل شدند تا جایی که امروز آمریکا مقصد اول صادرات ویتنام است، به‌طوری که در سال ۲۰۲۱ نزدیک به ۲۸ درصد از صادرات ۳۵۶ میلیارددلاری این کشور به آمریکا رفته است. حسین عباسی، اقتصاددان و استاد دانشگاه مریلند در همین رابطه به هفته نامه تجارت فردا گفته است، با اشاره به بررسی روند اجرای اصلاحات اقتصادی در ویتنام و تغییر سیاست خارجی این کشور، معتقد است که امکان ایجاد منافع مشترک و سود متقابل می‌تواند باعث شکل‌گیری روابط تجاری میان کشورها شود، بدون این‌که الزاماً آن‌ها را از نظر سیاسی تابع و پیرو یکدیگر کند. او می‌گوید اگر دشمنی ابزار حکمرانی نباشد، می‌تواند با بقیه کشورها راهی برای برقراری مراوده اقتصادی با سود دوجانبه پیدا کند.

بنابراین به نظر می رسد همان‌گونه که چینی ها پس از دهه ها تقابل، تخاصم و قطع ارتباط برای بهبود اوضاع مسیر همکاری با آمریکایی ها را پیدا کردند، ایران نیز می تواند. چینی شدن کامل صنعت خودروسازی کشور در وضعیت امروز به هیچ عنوان چشم‌انداز مثبتی را ترسیم نمی کند.